خمیــــده...
عاشورا نوشت 1
صبح رفتم دانشگاه تهران
بعدش جنگی رفتیم بیت..توی صف..صف..صف..
آخر سه و نیم رفتیم تو! صف آخر نماز حسینیه..
بعد نماز جنگی جلو..
بعد بیت هم دانشگاه هنر...
ساعت نزدیک یک بود. حاج آقا که روضه اش را تمام کرد
آخر برنامه سلام می دهند
بلند که شدم
دیدم نمی توانم صاف بایستم..
توی دلم گفتم: من فقط سه مجلس امروز بودم که فقط! فقط گوشه ای از اتفاقات کربلا را شنیدم
یعنی زینب که روی تل زینبیه نشست
بعدش چطوری توانست بلند شود؟..
...